.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

لطیفه های قرآنی - لطیفه های شیرین اسلامی و حکمت آمیز

 

  


  

داستان غاشیه 
 
اعرابی ای « غاشیه ای» ( روکش زین اسبی) را به سرقت برده داخل مسجد شد تا نماز جماعت بگذارد. امام در نماز این آیه را خواند: « هل أتاک حدیث الغاشیة»؛ آیا داستان غاشیه ( روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را میپوشاند) به تو نرسیده است؟

اعرابی گفت: فضولی موقوف! وقتی امام جماعت این آیه را خواند:« وجوه یومئذٍ خاشعة»؛ چهره هایی در آن روز خاشع و ذلت بارند. اعرابی گفت: بیایید غاشیه تان را بگیرید؛ چون نمیخواهم چهره من ذلیل شود. سپس آن را به گوشه ای پرتاب کرد و از مسجد خارج شد. 

 


 
درخت خربزه، الله اکبر ! 
 
اعرابی به مسجد رفت و در نماز جماعت شرکت کرد. امام جماعت سوره بقره را خواند اعرابی بر اثر ایستادن زیاد، بسیار خسته شد. بدین جهت نماز را رها کرد و رفت. بعد از چند روز، در مسجدی به نماز جماعت اقتدا کرد. امام قرائت سوره فیل را شروع کرد، اعرابی فوراً نمازش را شکست و پا به فرار گذاشت. گفتند: چرا چنین میکنی؟ گفت: آن امام سوره بقره را خواند، ما از پا افتادیم؛ وای به حال ما که این امام میخواهد سوره فیل را بخواند!
 
درخت گردکان با این بزرگی              درخت خربزه الله اکبر!
 
 
موسی که خر نداشت !  

  
در گذشته، کاتبی بسیار خوش نویس بود که هرگاه قرآن مینوشت تصرفاتی در آن میکرد. شخصی مبلغ زیادی به وی داد تا برای او یک نسخه قرآن کتابت کند و با او شرط کرد که هیچ گونه تصرفی در آن ننماید. کاتب نیز قبول کرد. وقتی قرآن را نوشت به آن شخص داد، گفت: در هیچ جای آن تصرفی نکرده ام، مگر در یک جا که هرچه فکر کردم، نتوانستم تغییرش ندهم. آن شخص پرسید: آن یک جا کجاست؟ گفت:
«... خر موسی صعقا»؛ ( موسی مدهوش، به زمین افتاد). که من جای آن نوشتم: خر عیسی؛ چرا که حضرت عیسی خر داشت، نه حضرت موسی.
 


 
مرد یک چشم 
 
مردی که یک چشمش نابینا بود، به امام جماعتی اقتدا کرد. امام در نماز این آیه را خواند:« الم نجعل له عینین»؛ آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟ مرد نابینا گفت: به خدا قسم، نه؛ تنها یک چشم است. ای امام! دیگر این دفعه دروغ گفتی.
 
 
و والدی بلا ولد ! 
 
مردی فرزند خود را به مکتب خانه فرستاد تا قرآن بیاموزد. روزی از فرزندش پرسید: به کدام سوره رسیده ای؟ گفت:« لا أقسم بهذا البلد» و والدی بلا ولد؛ قسم به این شهر که پدرم بی فرزند است. پدر گفت: به جان من، کسی که تو فرزندش باشی، واقعاً بلا ولد و بی فرزند است.
 
 
ذرهم یا درهم  
 
 شخصی در قرآن مینگریست و پیوسته میگفت: چقدر ارزان قیمت است، این از فضل خداوند است که با یک درهم هرچه بخواهم میخورم و بهره مند میگردم. شخصی دیگر قرآن وی را گرفت، پس از مشاهده آن صفحه، دید مقصود او، این آیه است:
« ذرهم یأکلوا و یتمتعوا»؛ بگذار آنها بخورند و بهره گیرند.
و او آیه را به اشتباه، این گونه میخواند:
درهم یأکلوا و یتمتعوا؛ درهمیبدهید، هرچه میخواهید بخورید و بهره بگیرید.
 
گر، به پیشش بگذرد لفظ « خبر»              « خبز» پندار رود هوشش ز سر (شیخ بهایی)
  

 

 


  

برای مشاهده لطیفه های قرآنی بیشتر به لینکهای زیر مراجعه نمایید:  

  

لطیفه های قرآنی  

  

لطیفه های شیرین ، اسلامی و حکمت آمیز 

  

طنز جبهه

نظرات 1 + ارسال نظر
amirhossein یکشنبه 27 شهریور 1390 ساعت 12:41 http://amirkhan73.blogfa.com

سلام با مطلب امام زمان(عج) دست مرحمت بر سرم کشید... به روزم. یه وقت یادت نره سرنزنی.
الهم عجل لولیک الفرج

سلام
پیشاپیش عذر خواهی میکنم از اینکه نمیتونم بیام
البته در حد امکان چشم!
ولی اگه نشد دلخور نشید که خیلی درگیرم
الان اومدم فقط بروز کنم و برم
شرمنده

باتشکر
.......خدا نگهدار.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد