ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
متفکر و فیلسوف بزرگ، حضرت علامه محمدتقی جعفری; در تابستان 1376 در جمع تعدادی از اندیشمندان دربارة مهمترین عامل موفقیت خویش در تحصیل علم و ترویج معارف نورانی اسلام و موفقیتی که در شرح و تفسیر نهج البلاغه کسب نموده است، خاطرهای تکاندهنده و الهامبخش نقل فرمود که برای تمامی مشتاقان سعادت و رستگاری آموزنده و مفید فایده است:
اینجانب توفیقی را که در زمینة تحصیل علوم و ترویج مبانی دینی کسب کردهام، از توجّه ویژه مولای متقیان علیبنابیطالب (ع) نسبت به خودم دارم.
در سالهای جوانی و اقامت در نجف اشرف در یک شب گرم تابستان به دلیل گرمای بیش از اندازه و سختی اقامت در حجره، دعوت مؤمنی را جهت پیوستن به جمع دوستانی که در خانه آن شخص گرد آمده بودند، پذیرفتم.
در آن جلسه، شخصی که به طنزگویی، مزّاحی و نشاط بخشی در محفل دوستان معروف بود، طبق معمول به شوخی و بذلهگویی پرداخت و اعلام داشت:
من عکس زیبایِ «زن شایسته» یکی از کشورهای اروپایی را که در روزنامه ها چاپ شده را با خود آوردهام تا دوستان حاضر در جلسه ببینند و قضاوت کنند.
آن شخص از دوستان جلسه درخواست کرد بدون تظاهر به دینداری و تقدس، هر کس پس از مشاهده عکس با صراحت و بدون تعارف بگوید که
عکس آن زن را به نوبت به افراد نشان میداد و افراد هم هر کدام به فراخور برداشت و سلیقة خود از عکس نظری میدادند. معمولاً افراد بیننده اظهار میداشتند حضرت امیر (ع) را که انشاءالله در لحظة مرگ و عالم برزخ از نزدیک میبینیم؛ اما در این دنیا، زندگی با این زن مفید است!
من پنجمین نفر بودم. وقتی خواست عکس را به من نشان بدهد، طوفانی در قلبم به وجود آمد.
بر خود لرزیدم و پیش خود گفتم چه آزمون حساس و بزرگی است!
آیا به راستی سزاوار است لحظهای دیدار با علیبنابیطالب (ع)، آن بزرگ مرد الهی را با شهوات مبادله کنیم؟!
بدون اینکه عکس را ببینم، از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم. هرچند مورد اعتراض حاضران واقع شدم، اما اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم. در حجره را باز کردم، اما به دلیل نامناسب بودن هوا داخل نشدم. روی پله نشستم، در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم، به خواب رفتم.
ناگهان خود را در سالنی نسبتاً بزرگ یافتم که تعدادی از علمای گذشته حضور داشتند و در صدر جلسه تختی قرار داشت و حضرت مولا علیبنابیطالب (ع) روی آن تخت نشسته بودند.
قنبر غلام حضرت و مالک اشتر و... نیز همراه آن حضرت بودند. حضرت امیر مرا مورد خطاب قرار داد و به نام به محضر خود فرا خواندند. با شوق وصف ناپذیری از جا برخاستم.
من نیز امام را با همان خصوصیاتی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذت بردم.
در همین حال بیدار شدم و متوجّه شدم از لحظه نشستن در کنار در حجره تا ملاقات و بیدار شدن چیزی حدود هشت دقیقه طول کشیده است. با حالتی وصف ناپذیر خود را به جلسة آقایان رساندم و دیدم همه سرگرم همان عکس هستند. به آنان گفتم من نتیجة انتخابم را گرفتم. از آن لحظه به بعد، این موفقیتها در زندگی علمی نصیبم گشت.
1. ره توشه راهیان نور، ویژة ماه مبارک رمضان 1419ق، ج2، ص114.
منبع : خانواده و تربیت مهدوی،ص375،آقاتهرانی وحیدری کاشانی
تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان
۵۶۲۰۹۸۶گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://site01.net.tc
سلام
گاهی وقتها شانس اینقدر در خونه آدم رو میزنه که آدم کلافه میشه، اینقدر با این نرم افزارهای پیام رسان که تو وبلاگها نظر میدن (هزار هزار) که آدم دلش از هرچی شانسه بهم میخوره!
آموزش کسب درآمد!!!
پول در آوردن مگه چند راه و روش داره که اینقدر تبلیغ میکنید
حقیقتا یک راه داره، اونم کسب حلال، همین، به همین سادگی، نمیخواد CD آموزشش رو بخرید