.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

گوشه‏ای از کرامات امام حسن مجتبی (ع)

 

  

در دامن وحی مجتبی دیده گشود
                   آن جلوه حق زغیب آمد به شهود
 
چون ماه خدا، دو نیمه شد طلعت او
                   با حسن حسن روی زمین جلوه نمود
 
پیشوای دوّم جهان تشیع، اوّلین ثمره زندگی مشترک علی(ع) و زهرا(س) دیده به جهان گشود.(1) 

وقتی خبر ولادت امام مجتبی(ع) به گوش پیامبر گرامی اسلام رسید، شادی و خوشحالی رخسار مبارک آن حضرت را فرا گرفت، و مردم نیز شادی کنان می ‏آمدند و به محضر مبارک پیامبر(ص) و علی و زهرا(س) تبریک می ‏گفتند.

رسول خدا آن گاه که قنداقه حسن را بغل گرفت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند(2) در روز هفتم ولادت، پیامبر اکرم گوسفندی را عقیقه(قربانی) کرد و هنگام ذبح گوسفند این دعا را خواند: «بِسمِ اللّهِ عَقیقَةٌ عَنِ الحَسَنِ، اَللّهُمَّ عَظمُها بِعَظمِهِ و لَحمُها بِلَحمِهِ شَعرُها بِشَعرِهِ اَللّهُمَّ اجعَلها وِقاءً لِمُحَمّدٍ و آله(ع)؛(3) بنام خدا، عقیقه‏ای است، از جانب حسن، خدایا! استخوان عقیقه در مقابل استخوان حسن، و گوشتش در برابر گوشت او، خدایا! عقیقه را وسیله حفظ(او و بیمه جان او) قرار بده به (عظمت) محمّد و آل محمّد(ص) سپس پیامبر گرامی(ص) موهای سر او را تراشید و فاطمه زهرا(س) هم وزن آن به مستمدان«درهم» نقره سکّه دار انفاق نمود.(4)
از این تاریخ آیین عقیقه و صدقه به وزن موهای سرنوزاد مرسوم شد حسن بن علی، هفت سال در دوران جدّش زندگی کرد و سی سال از همراهی پدرش امیرمؤمنان برخوردار بود. پس از شهادت پدر(در سال 40 هجری) به مدّت 10 سال امامت امّت را به عهده داشت و در سال 50 هجری با توطئه معاویه بر اثر مسمومیت در سنّ 48 سالگی به درجه شهادت رسید و در قبرستان«بقیع» در مدینه مدفون گشت.
 
 
کرامات آن حضرت 
  
کرامت عبارت است از«انجام کار خارق العاده با قدرت غیر عادّی و بدون ادّعای نبوت و یا امامت»(5) و اگر با ادّعای نبوّت و امامت همراه باشد، معجزه نامیده می ‏شود، به عقیده اکثریت علمای مذاهب اسلامی جز ـ گروه اندکی از معتزلی ‏ها ـ صدور کرامت از اولیای خداوند و به دست آن ‏ها ممکن است. در تاریخ نمونه ‏های زیادی از کرامات اولیای خداوند نقل شده است. مثل سرگذشت حضرت مریم(س) و جریان ولادت فرزندش حضرت عیسی(ع) و نزول میوه‏ های بهشتی در محراب عبادت برای او نیز داستان آصف بن برخیا و انتقال تخت ملکه صبا از یمن به فلسطین در یک چشم به هم زدن و داستان‏ هایی که از شیعه و سنّی درباره کرامات حضرت علی (ع) نقل شده است.(6)
 
 
نمونه ‏هایی از معجزات و کرامات امام حسن مجتبی (ع)  
 
1. سخن گفتن با دشمن خدا در کودکی: در سال ششم هجری قرار دادی بین پیامبر اکرم (ص) و کفّار قریش منعقد گردید که بعدها به«صلح حدیبیه» معروف شد. یکی از مواد صلح نامه این بود که هر دو سپاه می ‏توانند با هر قبیله‏ای که بخواهند پیمان دوستی امضاء کنند. بر این اساس، رسول خدا(ص) با قبیله«خزاعه» پیمان دوستی بست. در سال هشتم هجری یکی از افراد قبیله«بکر» که هم پیمان کفار قریش بود، نسبت به پیامبر اسلام (ص) جسارت کرد، و شخصی از قبیله خزاعه او را در مقابل جسارتش سرزنش نمود و از رسول اکرم (ص) دفاع کرد. آن گاه با هم درگیر شدند و کفار قریش نیز به کمک قبیله هم پیمان خود«بکر» وارد صحنه گردیده و در نتیجه یک نفر از افراد قبیله«خزاعه» را کشتند و بدین وسیله صلح حدیبیه نقض گردید. کفار قریش از این نقض معاهده پشیمان گشته، ابوسفیان را برای عذرخواهی و تجدید قرار داد به محضر پیامبر اکرم، فرستادند. ابوسفیان به حضور آن حضرت رسید و در خواست امان و تجدید پیمان نمود، ولی آن حضرت به سخنان او ترتیب اثر نداد. ابوسفیان به ناچار به نزد امیرمؤمنان، علی (ع) شرفیاب شد و از وی درخواست نمود که در نزد پیامبر اکرم (ص) شفاعت نماید. علی (ع) در جواب فرمود: پیامبر خدا(ص) با شما پیمانی بست و هرگز از پیمانش برنمی‏گردد... در این هنگام، امام حسن(ع) که کودک خردسالی بود، به حضور پدر آمد و ابوسفیان خواست که علی(ع) اجازه دهد فرزندش حسن، نزد پیامبر اکرم(ص) از ابوسفیان شفاعت کند. با شنیدن این سخنان، «فَاَقبَلَ الحَسَنُ(ع) اِلی اَبی سُفیانَ وَ ضَرَبَ اِحدی یدَیهِ عَلی اَنِفه وَ الاُخری عَلی لِحیته ثُمَّ اَنطَقَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِاَن قالَ: یا اَبا سُفیان! قُل لا اِلهَ اِلّا اللّهُ مُحَمّدٌ رَسول اللّهِ حَتّی اَکُونَ شَفیعاً فَقال(ع) اَلحَمدُ لِلّهِ الّذی جَعَلَ فی آلِ مُحَمّدٍ مِن ذُرّیة مُحَمَّد المُصطَفی نَظِیر یحیی بن زَکرِیا(وَ آتیناهُ الحکم صبیاً)»(7) پس امام حسن نزد ابوسفیان رفت و با یک دست بر بینی او و با دست دیگر بر محاسن او زد و خداوند او را به زبان آورد تا بگوید: ای ابوسفیان! بگو جز خدای یکتا خدایی نیست و محمد رسول خداست، من (برایت) شفاعت کنم. پس آن گاه علی(ع) که با شنیدن سخنان فرزندش فوق العاده خوشحال شده بود فرمود: سپاس خداوندی را سزاست که در ذرّیه محمد(برگزیده‏ای) مانند یحیی بن زکریا قرار داد که در کودکی از جانب خداوند به او حکمت (علم و دانش مخصوص) عطا گردید.»(8)
 
2. گرفتار شدن مرد ناصبی به نفرین امام حسن(ع): بعد از داستان صلح حضرت با معاویه، مشاور معاویه، عمرو عاص، از امام حسن(ع) خواست که در میان سربازان دو سپاه سخنرانی نماید، حضرت با استفاده از فرصت به دست آمده به سخنرانی مبادرت ورزید بعد از حمد و ستایش الهی، به معرّفی خود پرداخت و خود را امام و پیشوای واقعی معرّفی نمود، و اضافه کرد که ما خانواده دارای کرامات، و مورد عنایت الهی می ‏باشیم؛ ولکن چه کنم که از حقم محروم شدم. معاویه از نتایج سخنان حضرت احساس وحشت کرد؛ لذا از او خواست که سخنان خود را قطع نماید، حضرت نیز مجبور شد سخنرانی خود را نیمه تمام گذارد. وقتی آن حضرت نشست، عدّه‏ای به او جسارت کردند. از جمله، یک جوان ناصبی از بین مردم از جا بلند شد و به حضرت امام حسن(ع) و پدر بزرگوارش اسائه ادب نمود. تحمّل آن همه فحاشی و تحقیر سخت بر حضرت گران آمد و از طرف دیگر امکان داشت موجب شک و تردید راهیان ولایت و امامت گردد؛ بنابراین، حضرت دست به دعا برداشت و عرضه داشت: «اللّهمّ غیر ما به النّعمة و اجعله انثی لیعتبربه؛ خدایا نعمت(مردانگی) را از او سلب کن، و او را هم چون زنان قرار بده تا عبرت بگیرد.» دعای حضرت مستجاب شد و جسارت کنندگان در آن مجلس شرمنده شدند. معاویه به عمرو عاص رو کرد و گفت: تو به وسیله پیشنهاد خودت مردم شام را گرفتار فتنه کردی، و آنان به وسیله سخنرانی و کرامت او بیدار شدند. عمرو عاص گفت: ای معاویه! مردم شام تو را به خاطر دین و ایمانشان دوست ندارند، بلکه آنان طرفدار دنیا هستند و شمشیر و قدرت و ریاست نیز در اختیار تو قرار دارد؛ لذا نگران موقعیت خود نباش. ولی به هر حال مردم از اثر نفرین امام حسن(ع) با خبر شدند و از این امر تعجّب می ‏کردند، سرانجام جوان نفرین شده از کار خویش نادم و پشیمان گشته، با همسرش در حالی که گریه می‏ کردند، نزد امام حسن(ع) آمدند و از پیشگاه حضرت درخواست عفو و بخشش نمودند، حضرت نیز توبه آن ها را پذیرفته، بار دیگر دست به دعا برداشت، و از خداوند خواست که جوان نادم به حال اوّل خود برگردد، و چنین هم شد.(9)
 
3. خبر از تعداد رطب ‏های درخت و جنایات معاویه: بعد از گذشت شش ماه از امامت، امام حسن(ع) برای حفظ خون شیعیان و مصالح دیگر، با شرائطی صلح نامه‏ای با معاویه امضاء کرد. هنوز لشگرگاه خود را در«نخیله» ترک نکرده بود که معاویه وارد شد، و در آن جا به بحث و گفتگو پرداختند. در این میان، پسر هند از امام حسن(ع) پرسید: ای ابا محمد! شنیده‏ام که رسول خدا از عالم غیب خبر می ‏داد! مثلاً می‏ گفت: این درخت خرما چه مقدار میوه و رطب دارد! آیا شما نیز در این موارد علومی دارید؟ زیرا شیعیان شما عقیده دارند که هرچه در آسمان ها و زمین است، از شما پوشیده نیست و شما از همه آن ها آگاهی دارید! حضرت در جواب معاویه فرمود: «ای معاویه! اگر رسول خدا از نظر مقدار و کیل این قبیل ارقام را تعیین می‏ کرد، من می ‏توانم به صورت دقیق، تعداد آن را مشخص سازم. در این وقت، معاویه به عنوان آزمایش سؤال کرد: این درخت چند دانه رطب دارد؟ حضرت فرمود: دقیقاً چهار هزار و چهار عدد. معاویه دستور داد دانه‏ های خرمای آن درخت را چیدند و به طور دقیق شمردند و با کمال تعجّب دید، تعداد آن ها چهار هزار و سه عدد است! حضرت فرمود: آن چه را گفته‏ام درست است. سپس بررسی دقیق‏ تری کردند و دیدند که یک دانه خرما را «عبداللّه بن عامر» دردست خود نگه داشته است! آن گاه حضرت فرمود: ای معاویه! من به تو اخباری می‏ دهم که تعجب می ‏کنی که من چگونه این اخبار را در دوران کودکی از پیامبر آموختم! و آن این که تو در آینده زیاد بن ابیه را برادر خود می‏ خوانی! و حجربن عدی را مظلومانه به قتل می ‏رسانی! و سرهای بریده را از شهرهای دیگر برای تو حمل می ‏کنند.(10) در تحقق این گونه پیشگویی ها و اخبار از آینده که حضرت حسن مجتبی(ع) از آن ها پرده برداشته است، علماء بزرگ اهل سنت درتاریخ آورده‏اند که: زیاد بن ابیه از طرف معاویه فرماندار کوفه شد و چون شناخت کاملی به اصحاب امیرمؤمنان داشت، یکایک آن ها را دستگیر کرده و دستور داد آن ها را گردن زدند. از جمله دستگیر شدگان«حجربن عدی» بود که او را به شام فرستاد. حجر در کنار معاویه قبرهای آماده را یک طرف و کفن‏ های مهیا را در طرف دیگر دید، خود را آماده مرگ نمود(11) و اجازه خواست دو رکعت نماز بخواند. پس از آن سر او را از بدنش جدا کردند. و همین معاویه زیاد بن ابیه را در بالای منبر نشانید و به طور علنی اعلان کرد که وی برادر معاویه از نطفه ابوسفیان است که به طور نامشروع متولد گردیده است و آن گاه، شرح ماجرای خلاف عفت پدرش را نیز تشریح کرد!
 
4. شفای وصال با عنایت امام حسن(ع): میرزا محمّد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی متوفّی سال(1262 هـ. ق) در شیراز از بزرگان شعرا و ادبا و عرفای عصر فتحعلی شاه قاجار بود. علاوه بر مراتب علمی، به تمام خطوط هفت گانه(نسخ، نستعلیق، ثلث، رقایم، ریحان، تعلیق، و شکسته) مهارتی به سزا داشته و کتاب های فراوانی نیز با خطوط مختلف نگاشته است. از جمله، این که 67 قرآن به خط زیبای خود نوشته است. بر اثر نوشتن زیاد چشمش آب می ‏آورد و به پزشک مراجعه می‏ کند، دکتر می ‏گوید: من چشمت را درمان می‏ کنم، به شرطی که دیگر با او نخوانی و خط ننویسی. پس از معالجه و بهبودی چشم، دوباره شروع به خواندن و نوشتن می ‏کند تا این که به کلّی نابینا می‏ شود. سرانجام با حالت اضطرار متوسل به محمّد(ص) و آل او می ‏شود. شبی در عالم رؤیا پیغمبر اکرم(ص) را در خواب می ‏بیند، حضرت به او می ‏فرماید: چرا در مصائب حسین(و حسن) مرثیه نمی ‏گویی تا خدای متعال چشمانت را شفا دهد. در همان حال حضرت فاطمه زهرا(س) حاضر گردیده می ‏فرماید: وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اوّل از حسنم شروع کن؛ زیرا او خیلی مظلوم است. صبح آن روز وصال شروع کرد در خانه قدم زدن و دست به دیوار گرفتن و این شعر را سرودن:
 
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
                   آن طشت راز خون جگر باغ لاله کرد 
 
نیمه دوّم شعر را که گفت، ناگهان چشمانش روشن و بینا شد. آن گاه اضافه کرد:
 
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
                   دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
 
زینب کشید معجر و آه از جگر کشید
                   کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد(12)   

 

5. گزارش حضرت از کیفیت شهادت خود: طبق روایات فراوان، ائمه اطهار از علوم غیبی به اذن الهی آگاهی دارند(13) و امام حسن(ع) نیز از چنین علمی برخوردار بود، از جمله: اطلاع دادن آن حضرت از کیفیت شهادت و ماجرای بعد از آن است که فرمود: «انا اموت بالسّمّ کما مات رسول اللّه(ص) قالوا: و من یفعل ذلک بک؟ قال امرأتی جعدة بنت الاشعث بن قیس... (14)؛ من چون رسول خدا(جدّم) به وسیله زهر از دنیا می ‏روم. گفتند: چه کسی تو را مسموم می‏ کند؟ فرمود: همسرم جعده، دختر اشعث بن قیس؛ زیرا معاویه بانیرنگ خاص او را فریب می‏ دهد و او نیز مرا مسموم می ‏کند. به آن حضرت پیشنهاد دادند که او را از خانه‏ات بیرون کن. فرمود: چنین کاری انجام نمی ‏دهم، به چند جهت:
1- در علم خداوند متصوّر است که او قاتل من است(و از قضا و قدر حتمی الهی نمی ‏توان فرار کرد).
2- هنوز جرمی مرتکب نشده است که من او را به عنوان مجازات اخراج کنم.
3- اخراج او بهانه می ‏شود برای حملات و تهمت‏ های ناجوانمردانه دشمنان علیه من(15) (از همه این ها گذشته، امام وظیفه دارد علم اختصاصی خود را نادیده گرفته، با دیگران همانند افراد عادی رفتار نماید).
 
و همین طور امام حسن مجتبی(ع) به برادرش امام حسین(ع) وصیت کرد که بعد از شهادتش پیکر او را جهت دیدار به روضه مبارک پیامبر اکرم(ص) ببرند...و از جمله، فرمود: «وَ اَعلَم اَنَّه سَیصیبُنی مِن عائِشَةَ ما یعلَمُ اللّهُ وَ النّاسُ مِن بُغضِها و عَداوَتِها لِلّه وَ لِرَسولِهِ وَ عَداوَتِها لَنا اَهلَ البَیت؛ بدان که از عایشه بر من ظلم هایی می ‏رسد که خدا و مردم از کینه و بغض او نسبت به خداوند و رسول خدا(ص) و ما اهل بیت آگاهی دارند. بعد از مدّتی هم پیش بینی اوّل به وقوع پیوست که جعده با تحریک معاویه حضرت را مسموم کرد و هم خبر دوّم تحقق یافت که عایشه نسبت به جنازه آن حضرت اهانت کرد و طبق برخی نقل‏ ها جنازه را تیرباران نمودند، و هفتاد چوبه تیر به سوی آن بدن و تابوت هدف ‏گیری شد.(16)
یکی از اهداف مهم حضرت از کرامت ‏ها هدایت انسان‏ ها و یا دفاع از حق که خود نیز جنبه هدایتی دارد بوده است و همین طور مواردی که از افراد خاص به عنوان شفا و کرامت دستگیری نموده‏اند. هم باعث تثبیت آن شخص بر حق و امامت می‏ شود و هم زمینه جذب دیگران را فراهم می ‏آورد.  

 


  

پی‏نوشت ‏ها:
1. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، (بیروت داراحیاء التراث العربی) ج 44، ص 134 و 144.
2. همان، ج 43، ص 282.
3. هاشم معروف الحسنی، سیرة الائمة الاثنی عشر(قم منشورات الشریف الرضی)، ج 1، ص 462.
4. همان، ص 257.
5. شیخ محمد رضا مظفر، بدایة المعارف، ج 1، ص 239.
6. ر.ک علّامه حلّی، کشف المراد(قم)، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ پنجم، 1415 هـ.ق، ص 351.
7. سوره مریم، آیه 12.
8. ر ـ ک کامل ابن اثیر، ج 2، ص 239 ـ 241؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 6؛ بحارالانوار، ج 43، ص 326؛ خرائج راوندی، ج 1، ص 236 شماره 1.
9. بحارالانوار، ج 44، ص 90 و 91، ح 4؛ خرائج راوندی، ج 1، ص 237 ؛ اثباة الهداة، ج 2، ص 557، شماره 10.
10. بحارالانوار، ج43، ص 329 - 330، ح 9؛ جلاءالعیوان شبره، ج 3، ص 334؛ تجلّیات ولایت، ص 335.
11. کامل ابن اثیر، ج 3، ص 483 ـ 488؛ شرح ابن ابی الحدید، ج 16، ص 180 ـ 187.شیخ علی میر خلف زاده، ص 273 ـ 272؛ ر.ک: گلشن وصال؛ کشکول شمس.
12. اصول کافی، ج 1، ص 279.
13. بحارالانوار، ج 43، ص 324؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 174.
14. خرائج راوندی، ج 1، ص 241 ـ 242 ؛ اثبات الهداة، ج 2، ص 554 ـ 558؛ تاریخ عمادزاده، ص 550 ؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44؛ اصول کافی، ج 1، ص 300، ح 1 ـ 3.
15. الاحتجاج(انتشارات اسوه، 1413 هـ.ق، چاپ اوّل) ج 2، ص 56 ـ 65، ح 155، باتلخیص و ترجمه آزاد.
16. همان، ج 2، ص 66 ـ 67، ح 156.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد