.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

افتراها و خبر چینی ‏ها با شکست روبرو گردید

 

  

1- همه خبرها و افتراها همیشه با شکست روبرو می شد، بى آن که‏از نظر کشف اطلاعات درباره حقیقت کار و فعالیت هاى امام (ع) به نتیجه برسد.
 
جاسوسان خلیفه،همیشه وقتى باز می گشتند تاکید می کردند که در سراى آن ‏بزرگوار(ع)، چیزى که مایه شک باشد وجود نداشته است. این خبر به ‏متوکل آرامش می داد و نسبت به حضرت امام(ع)، قدردانى و احترام خاصى ‏ابراز می داشت.

 
امام هادى(ع)، هر بار که خانه‏اش مورد بازدید قرار می گرفت، موفق ‏مى‏شد آنچه را که مشکوک بود پنهان سازد زیرا پولها و نوشته‏هایى به حضرتش‏ فرستاده مى‏شد که لازم بود از نظر دولت پنهان ماند. هر گاه می خواست کارى ‏را که آشکار شدن آن از نظر دولت براى او(ع)، محظورى داشت پنهان دارد، روش رمز به کار مى‏برد.
 
2- هر گاه سراى امام(ع) مورد بازرسى قرار می گرفت، با نهایت ‏آرامش، خود را به بى اعتنائى مى‏زد و به پاسبانانى که براى تجسس مى‏آمدند کمک‏ می کرد تا ماموریت ‏خود را انجام دهند. براى آنان چراغ مى‏افروخت و اطاق هاى خانه را به آنان نشان می داد تا براى ماموران ایجاد شبهه نشود که او فعالیت ‏غیر عادى دارد.
 
اگر امام(ع) جز این، موضعى اتخاذ مى‏فرمود، با رفتار خود شک ‏حکمرانان را در مورد فعالیت هاى خویش برمى‏انگیخت. بارها خانه امام مورد بازرسى قرار می گرفت و آن در اثر سخن چینی هاى‏« بطحانى‏» نزد متوکل بود که مى‏گفت امام داراى پول و اسلحه مى‏باشد و متوکل بی درنگ به‏« سعید»حاجب، فرمان می داد به خانه امام(ع) حمله برد و پول و اسلحه ها را بیابد و نزد او ببرد.
 
یک بار«سعید» به وسیله نردبانى از خیابان وارد پشت بام خانه امام(ع) شد و در تاریکى از نردبان پائین آمد و نمى‏دانست چگونه وارد اتاق ها شود. امام(ع) با کمال آرامش او را ندا در داد و فرمود:«اى سعید بر جاى خود ‏باش تا شمعى برایت بیاورم.‏» سعید گفت: بر جاى ماندم تا شمع آوردند، و در نور شمع پائین رفتم. او را دیدم، عبائى پشمین بر تن و کلاهى از همان جنس ‏بر سر داشت و سجاده او که از حصیر بود در برابرش گسترده بود و روى به قبله داشت.
 
پس به من گفت:«این اطاق ها.» و من وارد آن اطاق‏ها شدم ‏و بازرسى کردم و چیزى نیافتم.‏
 
سعید کوشید از امام پوزش طلبد و عذر مامور بودن خود را بخواهد اما امام(ع) این آیه را تلاوت کرد:
 
و سیعلمون الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون.( زود است که ستمگران بدانند به چه گرفتارى دچار خواهند گشت.)
 
در رویدادى دیگر به متوکل خبر رسید که از شهر قم که یکى از مراکز طرفداران امام(ع) بود، اموالى به حضرت فرستاده‏اند. متوکل به وزیرخود « فتح بن خاقان‏» دستور داد که مراقب اوضاع باشد و نتیجه را به او خبردهد.

نظرات 1 + ارسال نظر
تنهاى شب یکشنبه 2 مرداد 1390 ساعت 04:10 http://mhi12.blogsky.com

مجددا سلام دوست عزیز
ممنون از لینک
شما هم لینک شدید
یاعلى...

سلام
خواهش میکنم
ممنون از خودتونه!

باتشکر
.......خدا نگهدار.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد