.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

تصوف، خنجری بر قلب اسلام(15)

              بسم الله الرحمن الرحیم 

 

هدف بررسی و نقد عرفان باطل یعنی تصوف است.
امید است بتوانیم این حقیقت این فرقه را به حقیقت جویان معرفی نمائیم. 

                                   

                                                  بزگتر 

    
امام صادق(ع):
.....آنها(صوفیان) دشمنان ما هستند و هرکس بطرف آنها میل کند از آنهاست و با آنها حشر خواهد شد.
    
امام رضا(ع):
کسیکه از صوفیّه نزد او نام برده شود و آنانرا به زبان و دل انکار نکند از ما نیست و هرکه آنانرا رد کند، مانند این است که با کفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است. 

    
کارهای خارق العاده
یکی از راههای جذب عوام توسط بسیاری از فرقه ها و ادیان بحث کارهای خارق العاده است و این مسائل در بین صوفیها شهرت بسیاری دارد.

    
از همان قرون اولیه تصوف این بحث رایج شد و به جای تلاش برای رسیدن به خداوند شروع به داستانسازی و کرامت تراشی برای بزرگان صوی نمودند او اوین نوشته های تصوف تا به امروز این
مسائل به چشم می خورد و می بینم که کتابهای همچون اللمع ابونصر رساله قشریه قشیری احیا العلوم غزالی و تا قرون بعد در اکثر آثار بر جسته تصوف این گونه مسائل طرح میشود و منبع دایره المعارف این امور را شاید بتوان تکره الاولیای عطار نامید .
حال چند ساولا طرح است
1- جدای از بسیاری از داستانهای کذب و خلا عقل و شرع ایا این کارها نشانه حقانیت یک شخص یا مذهب است ؟
2- آیا اسلام این امور را جزو مسائل لازم معرفی نموده و ...؟
در جواب سوال اول باید عرض کنم که این کارها دلیل بر حقانیت نیست چون در همه ادیان و مذهب وجود دارد اگر قرار بر قحقانیت بود باید متراضهای هندی از همه بر حق تر بودند . 

 
تعریف خارق عادت
خارق عادت : کار یا چیزی است که خلاف سنت و نظم طبیعت صورت بگیرد
6قسم است : در هر حال این کارها از مومن سر می زند یا از کافر
1- از مومن سر بزند و با کمال عرفان مقرون نباشد اصطلاحا می گویند معونت (فلان ذکر را گفته اند که ثمره اش شنیدن فلان صداست و ... اتفاقی بوجود آمده)
2- از مومن سر بزند و با کمال عرفان مقرون باشد همراه با ادعای نبوت : معجزه (مخصوص پیامبران )
(تحدی هم داردیعنی نمی شود کسی به آن مرحله رسید که صوی اینرا قبول ندارد )
3- ازغیر نبی صادر شود و با کمال عرفان هم مقرون باشد می گویند :کرامت
4- از نبی صادر شود قبل از نبوتش و بدون ادعای نبوت : ارهاص (یعنی آماده سازی)
5- از کافر صادر شود و موافق با ادعای او باشد می گویند : استدراج
6- از کافر صادر شود و موافق با ادعای او نباشد می گویند : اهانت
(اتفاق بیفتد ولی این آن انفاق عین همان گفته نیست )
(کتاب کشاف اصطلاحات فنون ج 1ص 446)
نفس انسان قابلیتهای زیادی دارد و انسان می تواند با کنترل آن در برخی امور و اشیا تصرف کند اما چگونگی کنترل نفس بسار مهم است این کار معمولا به دو طریق انجام میگرد .
عبادت و ریاضت
خلوص نیت در عبادتات و ترک کارهای حرام خیلی زود بصیرت انسان را روشن نموده و انسان می تواند به برخی از کارها دست بزند اما ترتیب دادن ریاضتهای طولانی وخلاف شرع ودوری از

اجتماع برای این امور نه تنها مورد تایید اسلام نیست بلکه مذمت هم شده است .
البته راهها  اخبار از غیب وانجام کراهای خارق العاده توسط صوفیان و غیره مختلف است که :
1- سحر و جادوگری
2- ریاضتهای طولانی
3- ارتباط با اجنه
و مورد دیگر ...
آنها برای بزرگان خود داستهای عجیبی ساخته اند
عطار در تکره الاولیا ص 113 می گوید روزی درویشی نزد بایزید آمد واز حیا مساله ای پرسید بایزید جواب او را داد و درویش از خجالت آب شد مردی از در آمد و دید آب زردی بر روی

زمین جمع شده است گفت ای شیخ این چیست ؟ گفت یکی از در آمد سوالی کرد و من جوا دادم طاقت نداشت و اب شد .
در تذکره الولیا جلد 2ص 164 در باره ابوبکر بلی می گوید اول که مجاهده در دست می گرفت سالهای دراز شب نمک در چشم کشیدی که خواب نشود و گویند هفت مننمک در چشم کرده

بود .
کرامت نشانه حقانیت نیست . خصوصا خوردن سیخ و تیغ و ... که اکثرا با ریاضتهای حرام انجام می پذیرد  بویژه اکه اگر کرامتی به شخثی عطا شد باید بروز ندهد که سیره عرفای حقیقی همین

است .
استاد مسلم عرفان آیت الله سید علی قاضی رحمت الله علیه توصیه هایی در این مورد دارند :
سیره او نهی شاگردان از کرامات است و به شاگردانش نیز همین را توصیه می کند  که :
شما نمی خواهد چیزی از خودتان بروز دهید بگذارید دیگران شما را می شناسند از رفتار و اعمالتان بشناسند .
به شاگردانش می گوید رعایت حلال و حرام خود کرامت است چنان که از آیت الله سید عبدالکریم کشمیرینقل شده :
یک بار از مرحوم آقای قاضی درخواست کیمیا و راهنمایی رسیدن به آن را کردم ایشان فرمودند این ذکر را بسیار بگو که خود کیمیاست :
«اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک »
و به سید هاشم حداد می گوید :
سید هاشم روزی شود که مردم بیایند عتبه درت راببوسند اما تو سر را فاش مکن .
اقای سید حسن قاضی می گوید :
اقای حداد نعل اسب و استر و درست میکرد یک شاگردی داشت که در آمدش را با و نصف می کرد یک روز وقتی می خواست این نعل داغ شده را از آتش در بیاورد انبردستش نبود دست برد و

از آتش در آورد این شاگرد دیوانه و وحشت زده شد و فرار کرد .بعد از اینکه سید هاشم به نجف آمد آقای قاضی خیلی به ایشان تندی کردند که چرا فلان کار را کردی، نباید میکردی . آقای

قاضی می فرمودند :
من در تمام مدت عمر یک بار آن هم در حقیقت به واسطه محذور و حیا سری را فاش کرم و تا به حال دهها سال است از آن میگذرد، گرفتار آنم .
آیت الله شیخ عباس قوچانی هم یکی از شاگردان مبرز آقای قاضی است بعد از وفات مرحوم قاضی شخصی آقای قوچانی آمده و شیفته ایشان میشود او دارای علوم غریبه بود از قبیل علم جفر

رمل ، اسطرلاب و .. و بعد یک شب خدمت اقای قوچانی عرض می کند که :
من مدتهاست دنبال کسی میگردم که این علوم را به او واگذار کنم و الان شما را دیدم و می خواهم این علوم را به شما بدهم آقای قوچانی می فرمایند :
من هیچ کدام از اینها را نمی خواهم هیچ کدام را نمی خواهم آن مردخیلی جا می خورد گویی که آب سردی روی سرش ریختهباشند که چه طور ممکن است این مسائل به این مهمی آن قدر

برای ایشان بی ارزش باشد
(سایت صالحین یعه )
به هر حال اسلام برای این اعمال ارزشی قائل نشده و طبق برخی روایات این اعمال برای افراد کافر ثمره مخالفت با هوای نفسشاندر دنیا است و در نهایت مزد و اجرشان .
در روایت امام صادق علیه السلام در جواب مرتاضی که مسلمان شد فرمدند ارزش و ثمره اسلام بیش از این است که این امور جزئی پاداش و جزای آن قرار بگیرد . اسلام هیچ گاه انسان را برای رفتن

دنبال این امور و این سبک ریاضت کشیدن توصیه نکرده است .
کرامت واقعی گناه نکردن است و اگر کسی خوب اعمالش را انجام دهد و بر و اجبات مقید باشد و ترک محرمات کند یقینا خداوند درهایی از عالم معنا را برایش خواهد گشود .
     

تفاوت عرفان و تصوف
کلمه عارف و عرفان در روایاشتشیعه بسیار زیاد است و چون مخالفت با صوفیه اوج گرفت از اوالی قرن چهارم لفظ عارف را به جای صوفی برای خود قرار دادند .
وشهید مطهری در بحثی راجع به اینکه عارف از چه زمانی باب شده میگ ویند که قدر مسلماین اصطلاح در قرن به بعد سوم شیوع پیدا کرده است . 

    
حضرت علی (ع) می فرمایند :
العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن کل ما یبعدها (عیون الحکم و المواعظ ص 53)
یعنی عارف کسی است که نفسش را شناخت و آنرا آزاد کرد و از هر چه او را از غیر خدا دور می کند پاکش کرد این تعریف دینی است که برای عرفان چهار چوب می دهد در حالیکه راه و روش

تصوف فرق می کند . 

    
به قول شاعر :
    
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
              ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
    
پیامبر (ص) فرمودند : من عرف نفسه فقد عرفه ربه (عیون الحکم ص 452)
نگاه به روایات و آیات نشان می دهد که مهمترین راه در مسیر عرفان معرفت نفس است . در تصوف اول عمل است و معمولا بدون علم یعنی فورا به یک صوفی ذکر و یا دستور عملی میدهند

و او را تا ]ر عمر به همین نحو می گردانند .
اما در عرفان شیعی اول معرفت نفس است یعنی اول علم و بعد عمل است بو علی سینا در اشارات در باب مقامات العارفین :
عارف حق را (خدا را ) می خواهد نه برای چیزی غیر حق و هیچ چیزی را بر معرفت حق ترجیح نمی دهد و عبادتش حق را تنها خاطر این است که اوشایسته عبادتاست .
حضرت آیت الله حائری شیرازی در تفاوت عرفان و تصوف می فرمایند : تصوف یعنی حالات بدون رعایت حدود الهی و خالی از جان اما عرفان حال را کنترل می کند و فرد نباید بنده حال باشد

بلکه باید بنده تکلیف و چهارچوب باشد اگر کار و حالات در دستورو چهارچوب های شرعی باشد میشود عرفان و اگرخود رای و هرچه حال اقتضا کرد باشد می شود درویشی و عجیب ترین

نکته اینکه : صوفیان سعی دارند کسانی را عارف معرفی کنند که حتی ولایت اهل بیت را نیز قبول ندارند و انها را اولیای خ دا معرفی نمایند . درحالیکه شرط کمال انسانی و معرفت نفس قبول

واقرار به ولایت اهل بیت علیهم السلام است عبادت بی علی و آل علی علیهم السلام عبادت بی روح است .
اصالت احکام دین و وسیله دستیابی به حکمت عبادات به اهل بیت علیهم السلام بستگی دارد که با کلام نورانی امام رضا (ع) آنرا توضیح می دهم :
ایشان می فرمایند : دوستی و محبت محمد و آل محمد (ص) و تسلیم انقیاد فرامین آن را با اتکا بر عبادات وامگذارید و رها مکنید زیرا هیچ یک از این دو (عبادت ومحبت اهل بیت ) بدون

دیگری مقبول و پذیرفته نمی شود (بحار الانوار جلد 75 ص 348)
و امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله (مائده 5) می فرمایند (دلیل نابودی عمل ) کفر ورزیدن به ولایت علی (ع) است (تفسیر ثقلین ج 1 ص 595)
حتی شریک قائل شدن به ولایت علی را نیز باعث حبط اعمال می دانند . که در تفسیر آیه لئن اشرکت لیحبطن عملک (یعنی اگر به خدا شرک بیاوری عملت را محو و نابودی می گرداند (زمر آیه

65) می فرمانید اگر همراه با ولایت علی به کسی ولایت دهی (او را جایگزین حضرتش قرار دهی )عمل باطل خواهد بود )
از امام صادق در باه عمل صالح درآیه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا پرسید فرمود : مراد از عمل صالح معرفت به ائمه است و مقصود از کسی را شریک پروردگار نکنید تسلیم

به ولایت امیرمونان علی می باشد یعنی نیاید کسی را که خلافت برای او نیست و اهل آن نیز نمی باشد با ان حضرت شریک کند
این ولایت و اقرار به آن وخلوص در اعتقاد به آن قدری اهمیت دارد که امام صادق می فرمایند : ولایت و دوستی من نسبت به علی بن ابیطالب برایم محبوب تر از ولادت من از اوست چون

ولادت از او فضیلت است لیکن ولایت او فریضه و واجب است .(بحار الانوار ج 39 ص 299)
در پایان نظر حضرت امام خمینی رحمت الله علیه و برخی دیگر از عرفای بزرگ شیعه رادر مورد تصوف بیان نموده و ابیاتی نیز از حافظ صوفی ستیز خواهم آورد .
در چهل حدیث باب کبر حدیث چهارم بعد از بحثی در ممرد حکیم و عارف می فرمایند : آن که خود را مرشد و هادی خ لایق می داند و در مسند دستگیری و تصوف قرارگرفته .........

اصطلاحات این دو دسته (عارف و حکیم ) را به سرقت برده و سر و صورتی به متاع بازار خود داده و دل بندگان خدا را از حق منصورف و مجذوب به خود نموده و آ« بیچاره ی صاف  بی آلایش

را به علما و سایر مردم بد بین نموده برای رواج بازار خود فهمیده یا نفهمدید پاره ای  از اصطلاحات جاذب را به خورد عوام بیچاره داده و گمان کرده به لفظ مجذب علی شاه یا محبوب علی

شاه حل جذبه وحب دست می دهد .
امام ره در ادامه می فرماید : ای طالب دنیا و ای دزد مفاهیم این کار تو هم اینقدر کبر و افتخار ندارد بیچاره از تنگی حوصله و کوچکی کله گاهی خودش هم بازی خورده خود را دارای مقامی

دانسته حب نفس و دنیا به مفاهیم مسروقه و اضافات و اعتبارات پیوند شده ولیده ناهنجاری پیدا شده و از انضمام اینها یک معجون عجیبی و اخلوطه غریبه ای فراهم شده و خود را با این

همهعیب مرشد خلایق و هادی نجات امت و دارای سر شریعت دانسته بلکه وقاحت را گاهی از حد گذرانده دارای مقام ولایت کلیه دانسته این نیز از کیم استعداد و قابلیت و تنگی سینه و

ضیق قلب است .
ایشان در دیوان اشعار ص 94 می فرمایند :
    
خار راه منی ای شیخ زگلزار برو
              از سر راه من ای رند بتهکار برو

تو و ارشاد من ای مرشد بی رشد و تباه
              از بر روی من ای صوی غدار برو

ای قلندر منش ای باده به کف، خرقه به دوش
              خرقه ی شرک تهی کرده و بگذار برو
    
علامه طباطبایی رحمت الله علیه می فرمایند :
صوفیه برای سیر و سلوک آداب و رسوم خاصی را که در شریعت وجود نداشت به وجود آوردند و راههای جدیدی را پیوسته به آن افزوده و شرع را کنار گذاشتند تا اینکه به جایی رسیده که

شریعت را در یک طرف دیگر قرار دادند و کارشان به جایی رسید که در محرمات غوطه ور شدند و واجبات را ترک ک ردند و در آ]ر م نتهی به تکدی و استعمال بنگ و افیون شدنهد که این

حالت آخرین حالت تصوف است که مقام فنا نامیده می شود . تفسیر المیزان ج 5 ص 282 قم انتشارات موسسسه نشر اسلام بی تا.
درهمین زمینه حافظ شیرازی که از مخالفین صوفیه است و صوفیها سعی دارند او را از خودشان بخوانند می گوید:
    
خیز تا خرقه صوفی به خرابت بریم
              شطح و طامات به بازار خرافات بریم
    
بوی یکرنگی از این قوم می آید خیزی
              دلق آلوده صوفی به می ناب شوی
    
ساقی بیار آبی از چشمه خرابات
              تا خرقه بشوییم ازعجب خانقاهی
    
صوفیان چند  جلمه حریفند ونظر باز ولی
              زین میان حافظ دلسوخته بد نام افتاد
    
خدا را کم نشین با خرقه پوشان
              رخ از رندان بی سامان مپوشان
    
صوفی شهر بین که چون لقمه شبه
              میخورد پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
    
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
              بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
    
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل
              بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
    
    
توجه :
این مطالب ، مختصری بود از عقاید و تاریخچه تصوف ، باشد که مورد رضای حضرت حق قرار گیرد . یقینا برای شناخت بشتر مطالعات مفصلی نیاز است .
    
اسامی برخی ازکتب مورد نیاز :
    
1- درکوی صوفیان (محمد تقی واحدی)
2- سلسله های صوفیه ایران (نور الدین مدرسی چهاردهی )
3- تاریخ تصوف (آیت الله عمید زنجانی )
4- رازگشا (کیوان قزوینی )
5- عرفان سماع مولوی (مدرسی )
6- تشیع و تصوف (علامه معروف الحسنی )
7- در خانقاه بیدخت چه میگذرد (حاج شیخ محمد مدنی گنابادی) 

 

                                   
                                                    بزرگتر

نظرات 1 + ارسال نظر
ا دوشنبه 17 آبان 1389 ساعت 18:56 http://www.antyvahaby.blogfa.ir

حتما بیا رمز پزشک خانواده رو بگیر نظرم یادت نره

سلام
اومدم و گرفتم!!!
نظر هم دادم
شما هم دفعه اولتون نباشه که میاین اینجا و نظر میدین!!
منتظر دفعات بعدی شما هستیم

با تشکر
.......خدا نگهدار.......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد