.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

تصوف، خنجری بر قلب اسلام(7)

              بسم الله الرحمن الرحیم 

      

هدف بررسی و نقد عرفان باطل یعنی تصوف است.
امید است بتوانیم این حقیقت این فرقه را به حقیقت جویان معرفی نمائیم. 

      
     
                            

                                                  بزگتر 

    
امام صادق(ع):
.....آنها(صوفیان) دشمنان ما هستند و هرکس بطرف آنها میل کند از آنهاست و با آنها حشر خواهد شد.
    
امام رضا(ع):
کسیکه از صوفیّه نزد او نام برده شود و آنانرا به زبان و دل انکار نکند از ما نیست و هرکه آنانرا رد کند، مانند این است که با کفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است. 

    
منصور حلاج
یکی از جنجال ترین چهره های تصوف حسین بن منصور حلاج است . وی کسی ست که اولین شطحیات را گفت و بخاطر بسیاری از انحرافاتی که وارد دین کرد به توسط علمای شیعه و سنی وقت تفکیر و بردار شد.

متاسفانه صوفیان همیشه سعی نموده اند حلاج را تطهیر نمایند و مخالفین حلاج بوده اند .
اتهام حلاج فقط این موضوع نبوده و در دادگاه وی مسائل زیادی طرح شده است .
برخی از اتهامات حلاج به شرح ذیل است
اتهامات حلاج
    
فریاد انا الحق ره منصور بود
              یارب مددی که فکر راهی بکنیم
    
اما از علمای شیعه ،‌کسانی به مخالفت با او بر خواسته اند :
1- در راس آنها شیخ ابوالقاسم حسین بن روح سومین وکیل خاص امام زمان علیه السلام است و پس از او به ترتیب :
2- شیخ جلیل گرانقدر مفید (413-336)که به حق هر چه برای شیعه مانده از زحمات اوست حتی مخالفان او را مجدد شیعه در راس سده چهارم دانسته اند
3- شیخ محمد بن ابی یعقوب معروف به ابن ندیم بغدادی متوفی بعد از 337
4- شیخ علی بن حسین بن موسی بن بن بابویه قمی پدر مرحوم صدوق که امام زمان عجل الله فرجه برای او در توقیعی دعا کرده و او را ستایش کرده اند .
5- شیخ الطائفه علی الاطلاق محمد بن الحسن الطوسی (460-385) که حلقه اتصال متقدمین و متاخرین به شمار می آید و غالب علوم از ناحیه او به دست ما رسیده است .
6- ابوسهل اسماعیل بنی علی نوبختی متوفی 402 هجری صاحب کتاب فرق الشیعه .
و تعداد زیادی از علمای بنام شیعه همچون مقدس اردبیلی و ...
    
شریعت ، طریقت ، حقیقت
این اصول را عرفای شیعه نیز قبول دارند اما اختلافاتی با صوفیان دارند .
در تعریف این سه اصل عرفا می گویند : شریعت عبارت است از تصدیق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مجموعه آنچه از جانب خداوند آورده و عمل بر طبق ظوابط و حدودی که در شرع مقدس بیان شده است.
به عبارت دیگر تعبد و تسلیم در برابر انبیای الهی و اوصیای آن ها در تمام مسایل اعتقادی اخلاقی و عملی که از طریق کتاب و سنت برای انسان ها توضیح داده شده است «شریعت» است .
«طریقت» عبارت است از دست یابی به محتوا و حالت خاصی که از آن عمل انتظار می رود : یعنی سالک با بهره گیری از باطن و جان دستورهای دینی به روح خود تعالی می بخشد و حقیقت عبارت است از اینکه در این که سالک نه خود را می بیند و نه  عبادت و بندگی اش را از عالم کثرت ها پا را فراتر گذاشته حقیقت واحده حاکم بر کل هستی را مشاهده می کند و در جهان هستی غیر صفات و اسمای الهی و مظاهر وجودی او چیزی نمی بیند حتی خود و فعل خود را ادراک نمیکند . در این صورت است که معنی (لااله الا هو کلی شی هالک الا وجهه)(سوره قصص آیه 88 «هیچ معبودی جز او نیست همه چیز جز ذات پاک او فانی می شود »را به خوبی می شناسد و سیر (ولله المشرق و المغرب اینما تولو فثم وجه اله )سوره بقره آیه 115 :«شرق و غرب از آن خداست و به هر سو رو کنید خدا از آن جاست »)
را می یابد و آنچه در آیه شریفه (کل من علیها فان و یبقی وجه رکب ذوالجلال و اکرام (سوره رحمن آیات 26-27 «تمام کسانی که روی آن زمین هستند فانی می شوند و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی می ماند »)نهفته است را ادراک می کنند .
به عنوان مثال : در نماز آنچه از مقدمات شرایط واجبات و ارکان در رساله های عملیه آمده که مربوط به عموم مردم است و انجام آن مستلزم رفع تکلیف و ترک عمدی آن موجب فسق و چه بسا به عنوان کفر تلقی می شود شریعت نامیده شده است .
در پس این ظواهر ، باطنی در کار است که بیان کیفیت و کمیت آن از عهده ساله های عملیه ساخته نیست . میزان اخلاص حضور قلب حال و هوای عبادت و بندگی به گونه ای که حلاوت و لذات آن را احساس کند و جمعاً مسایلی که شخص را به خدا نزدیک می کند و به روح او عروج می بخشد طریقت نامیده می شود .
گاهی چند نفر در یک صف نماز می خوانند که همه از نظر رعایت شرایط ظاهری در یک سطح قرار دارند ولی فاصله ارزش نماز آن ها در نزد خدا از زمین تا آسمان است مضمون روایتی از رسول خدا (ص) در محجه البیضا ج 1 ص 341.
اما «حقیقت» نماز این است که نمازگزار به معنی واقعی کلمه انقطاع از غیر برای او حاصل شود . و هیچ چیزی را غیر حق متوجه نشود اما
 از نظر صوفیه : یک صوفی اول م لزم به انجام اعمال شریعت است طریقت در تصوف سر سپردن به قطب است که راهش از شریعت بخاطر امکان اختلاف و تضادشان با همدیگر جداست و در حقیقت که همان مرتبه فنا است صوفیان معتقدند که انسان دیگر نیازی به انجام اعمال شریعت ندارد چون مقصود خود رسیده است این استغنای از شرع به دو گونه در این مراحل رواج دارد .
استغنای بدایتی : استغناء در مسیر طریقت که برای همه امکان دارد .
استغنای نهایتی : رسیدن به حقیقت و مقام قرب که برای همه امکان ندارد .
بدایتی :
چون ولی و مرشد کامل است و دخل و تصرف در همه امور می تواند بکند در شرع هم می تواند دخالت کند و ولایت مطلقه کلیه الهیه دارد صلاح می داند که شما فلان کار یا نماز را نخوانید که استغنای بدایتی است یعنی بی نیازی از شرع در طی طریق چون به زعم صوفی ها شارع به آنها  گفته است .
نهایتی :
صوفی ها معتقدند چون به حقیقت رسیدی نیازی به شریعت نیست چرا که هدف از عبادت ،‌رسیدن به حقیقت بود .
صوفی معتقد است که در طی این طریق الزامی بر انطباق دستورات قطب با شرع نیست و مخالف با شرع هم باشد بحثی نیست دو تن از  کسانیکه این بحث را تئوریزه کردند مولوی و شخی محمود شبستری هستند .
مولوی در مقدمه دفتر 5 مثنوی :
شریعت همچو شمع است ره می نماید و بی آنکه شمع بدست آوری راه رفته نشود چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است وجهت این است که گفته اند (که گفته ؟ معلوم نیست )
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع (یعنی وقتی حقایق ظاهر شد احکام (شریعت )باطل می شود )
ادامه حرفهای مولوی :
حاصل آنکه شریعت هم چون علم کیمیا آموختن است از استاد یا کتاب و طریقت استعمال کردن داروها و مس را در کیمیامالیدن است وحقیقت، زر شدن مس، کیمیا دانان به علم کیمیا شادند که ما این علم را می دانیم (علماء را می گوید) و عمل کنندگان به علم کیمیا شادند که ما چنین کارهایی می کنیم و حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم یا مثلا شریعت همچون علم طبی آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و داروهاخوردن و حقیقت صحبت ابدی یافتن و از ان دو فارغ شدن چون آدمی از این حیات می برد شریعت و طریقت از او منقطع شود و حقیقت ماند .
علت علنی مطرح نکردن این بحث ها توسط صوفی ها در طول تاریخ حمله علمای اهل تسنن و تشیع به آنها بود .
شبستری در گلشن راز :
    
بود هستی بهشت ، امکان چو دوزخ
              من و تو در میان مانند برزخ
    
تو برخیزد تو را این پرده از پیش
              نماند نیز حکم مذهب و کیش
    
عین القضاه خمدانی نیز در تهمیدان ص 350 و 351 می گوید :
از نظر صوفیه حکم شریعت تا آنجاست که قالب و بشریت بر جای باشد که حکم خطاب و تکلیف بر قالب است اما کسیکه قالب را بار گذاشته باشد و بشریت افکنده باشد و از خود بیرون آمده باشد تکلیف و حکم خطاب برخیزد کفر و ایمان بر قالب تعلق دارد آنکس که تبدل الارض غیر الارض او را کشف شده باشد که زمین همان زمین نیست .
قلم امر و تکلیف از او برداشته شود که
    
لیس علی الخراب خراج
              در ما لیت بر زمین خرابه مالیاتی نیست
    
چون این اعتقاد صوفیه با قران و سنت مخالف بود سعی کردند دلایلی برای توجیه آن بیاورند یکی از مهمترین آیاتی که به آن استناد می کنند آیه شریفه و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین است .(یعنی یعنی پروردگارت را عبادت کن تا زمان رسیدن به یقین ) در حالیکه طبق نظر همه مفسرین شیعه و بسیاری از مفسرین سنی منظور از یقین اینجا مرگ است در هیچ کجای زندگی ائمه نیز ما شاهد ترک عبادات نیستیم .
از نظر شرع هر انسان مکلفی باید در همه حالات اعمال دینی خود را انجام دهد مگر اینکه دو شرط از وی ساقط شود .
1- عقل
2- اختیار (و شاید صوفیان در اینجا بخاطر کارهای خلاف شرعشان یا عقلشان زائل شده و یا اختیارشان را به شیطان داده اند ) کسان دیگری از صویه نیز سعی کردها ند به شیوه های گوناگون این مساله را  توجیه کنند نور علیشاه ثانی قطب دوم فرقه صوفی گنابادی می گوید :
صوفی موحد است و موحد غیر محدود است و مذهب در حد است و صوفی رو به بی حدی است . صالحیه حقیقت 233:
و باز ادعا میکند :
پس از یقین عبودیت نیست ربوبیت است و تکلیف نیست . حقیقت 411.
اما علما وفقهای بزرگ و عرفای بنام شیعه این تفکر صوفیه را زیر سوال برده و به شدت به ان حمله کرده اند :
عارف بزرگ ملا حسینقلی همدانی می فرماید :
«مخفی نماناد بر برادران دینی که به جز الزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیر ها راهی به قرب حضرت ملک الملوک جل جلاه نیست و به خرافات ذوفیه اگر چه ذوق در غیر این مقام خوب است کما هو داب الجهال و الصوفیه خذ لهم الله راه رفتن لا یوجب الا بعدا ...(برنامه سلوک در نامه های سالکان ص 97)»
علامه بحر العلوم نیز فرموده اند که :
«پس هر که را بینی که دعوای سلوک کند و ملازمت تقوا و ورع و متابعت جمیع احکام ایمان در او نباشد و قدر سر مویی از صراط مستقیم شریعت حقه انحراف نماید او را منافق می دان ، مگر آنچه به عذر یا  خطا و نسیان از او سر نزند . هم چنان که جهاد دوم ، جهاد اکبر است نسبت به جهاد اول (اشاره به توضیح خاص ایشان درباره حدیث مشهور رسول اکرم (ص) در باب جهاد اکبر و اصغر )، هم چنین منافق این صنف منافق اکبرند و انچه از برای منافقین در صحیفه الهیه وارد شده حقیقت آن برای ایشان به وجد اشد ثابت است .(رساله سیر و سلوک منسوب به سید بحر العلوم به کوشش رضا استادی ص 66)»
بیانی از عارف و اصل امام خمینی (قدس سره)
«و بالجمله کشفی اتم از کشف نبی ختمی (ص) و سلوکی اصح و اصوب از آن نخواهند بود پس ترکیباب بی حاصل دیگر را که از مغزهای بی خرد مدعیان ارشاد و عرفان است . باید رها کرد پس از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش اهل تصوف معروف است که نماز وسیله معراج سلوک و سالک است و پس از وصول سالک مستغنی از رسوم گردد امر باطل و بی اصل و خیال خام بی مغزی است که با مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیا صادر شده است نعوذ بالله منه »
حکیم عارف میرزا مهدی الهی قمشه ای پس از وصف حال عارفان راستین و شمارش مصادیق زیادی از انان نوشته است :
«اگر معنی صوفی و تصوف عبارت از ادعای دروغ مقام ولایت است و نیابت خاصه به هوای نفس و حب ریاست و خرقه بازی و سالوسی و ریا ودکان داری و فریب دادن مردم ساده لوح و تشکیلات و امور موضوعه موهوم و القاء اوهام و تخیلات بر مردم زود باور به داعی کرامات دروغ که عارف به راستی می گوید »
    
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
              بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
    
تا بالنتیجه از لذات حیوانی و شهوت دنیوی کاملا برخوردار گردند و به افسون و فریب جمعی را گرد خود به نام فقر و درویشی و ارشاد جمع کرده و دکانی از آیات واخبار عرفانی و گفتار نظم و نثر بزرگان حکما و علمای ربانی باز کنند و حرف مردان خدا را بدزدند برای متاع دکان خود ....
... گر این است معنی صوفی صد نفرین حق بر این مردم باد که بدنام کنندگان نکونامان عالمند.
    
    
توجه :
این مطالب ، مختصری بود از عقاید و تاریخچه تصوف ، باشد که مورد رضای حضرت حق قرار گیرد . یقینا برای شناخت بشتر مطالعات مفصلی نیاز است .
    
اسامی برخی ازکتب مورد نیاز :
    
1- درکوی صوفیان (محمد تقی واحدی)
2- سلسله های صوفیه ایران (نور الدین مدرسی چهاردهی )
3- تاریخ تصوف (آیت الله عمید زنجانی )
4- رازگشا (کیوان قزوینی )
5- عرفان سماع مولوی (مدرسی )
6- تشیع و تصوف (علامه معروف الحسنی )
7- در خانقاه بیدخت چه میگذرد (حاج شیخ محمد مدنی گنابادی) 

     

                                   
                                                    بزرگتر    
    
با تشکر
.......خدا نگهدار.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد