.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

تصوف، خنجری بر قلب اسلام(5)

              بسم الله الرحمن الرحیم 

      

هدف بررسی و نقد عرفان باطل یعنی تصوف است.
امید است بتوانیم این حقیقت این فرقه را به حقیقت جویان معرفی نمائیم. 

      
     
                            

                                                     بزگتر 

    
امام صادق(ع):
.....آنها(صوفیان) دشمنان ما هستند و هرکس بطرف آنها میل کند از آنهاست و با آنها حشر خواهد شد.
    
امام رضا(ع):
کسیکه از صوفیّه نزد او نام برده شود و آنانرا به زبان و دل انکار نکند از ما نیست و هرکه آنانرا رد کند، مانند این است که با کفار بین دو دست پیغمبر خدا جهاد نموده است. 

    
تصوف از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام
روایات در مذمت تصوف
در منابع مختلف روایاتی از ائمه علیهم السلام در مذمت تصوف گرد آوری شده است که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم : مستدرک ج2ص92 ، اصول کافی ج5ص65 ، تحف العقول ص348 ، بحارالانوار ج 10 ص 351 ، بحارج49 ص275 ، سفینه البحار ج5 ص200

پیشوایان راستین اسلام که حافظان دینند ، بیش از همه با افکار انحرافی و بدعت دینی مبارزه کردند و پیروان خویش را از پیروی صوفیان و هر گروه باطل دیگر بر حذر می داشتند و در این باره احادیث فراوانی از معصومین علیهم السلام وارد شده است تا آنجا که مرحوم «شیخ حر عاملی» (متوفی 1104 ه-ق) صاحب کتاب «وسائل الشیعه در کتابی به نام «الاثنی عشریه» روایاتی در انکار و نکوهش آنان نقل کرده است وی می نویسد:
«جمیع الشیعه انکروهم» (ای الصوفیه) و نقلوا عن احادیث کثیره فی مذمتهم و صنف علماء الشیعه کتبا کثیره فی ردهم و کفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الرد علی اصحاب الحلاج و ذکر فیه ان الصوفیه فی الاصل فرقتان حلولیه و اتحادیه» (الاثنی عشریه ص53)
«تمام شیعیان ، فرقه های صوفیه را انکار نموده اند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کرده اند و علمای شیعه کتابهای بسیاری در رد این فرقه و اثبات کفر آنان تالیف نموده اند که از آن جمله کتاب شیخ مفید در رد بر اصحاب حلاج است که در آن آمده است : صوفیه در اصل دو فرقه حلولیه و اتحادیه می باشند.»
در اینجا چندین حدیث از کتب معتبر که مورد اعتماد تمام علمای شیعه است ، نقل می کنیم :
1-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از پدید آمدن این گروه خبر داده و فرموده است : «لا تقوم الساعه علی امتی حتی یقوم قوم من امتی اسمهم الصوفیه لیسوا منی و انهم یحلقون للذکر و یرفعون اصواتهم یظنون انهم علی طریقتی بل هم اضل من الکفار و هم اهل النار لهم شهیق الحمار»(سفینه البحار ج2ص58)
«روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امت من به نام «صوفیه» برخیزند آنها از من نیستند و بهره ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دور هم حلقه می زنند و صداهای خود را بلند می کنند به گمان این که بر طریقت و راه من هستند نه ، بلکه آنان از کافران نیز گمراه تر و اهل آتشند و صدائی دارند مانند عرعر الاغ .»
از این روایت معلوم میشود که صوفی گری در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده و آن حضرت به عنوان اخبار از غیبت ذکر کرده اند که بعدها چنین فرقه ای در میان امت پیامبر صلی الله علیه و آله پیدا خواهد شد و این معجزه دلایل صحت آن حدیث می باشد و همچنین در این روایت تصریح شده است که آنان بر طریقت پیامبر نیستند از کفار نیز گمراه تراند.
2-پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایتی از لعن ملائکه بر این گروه خبر داده است ، آنجا که در اثنای سفارشهای خود به «ابوذر» فرمود:
«یا اباذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون الفضل لهم بذلک علی غیرهم الئک یلعنهم ملائک السماء و الارض» (وسائل الشیعه ج3 ص326)
« ای اباذر در آخر الزمان قومی پیدا می شوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه می پوشند و این عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسائی می دانند ، آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن می کنند»
روشن است قومی که به پشمینه پوشی و خرقه صوف معروف باشند و خود را بهتر از دیگران دانند، همین صوفیان و درویشانند. علاوه بر اینکه لباس شهرت است و حرام می باشد ، اخبار زیادی هم به خصوص در مذمت آنها رسیده است .
3-به سند صحیح از «احمد ابن محمد بزنطی» روایت کرده اند که مردی به امام صادق نقل کرد در این زمان قومی پیدا شده اند که به آنها صوفی می گویند درباره آنها چه می فرمایید؟
امام در پاسخ فرمودند: «انهم اعداونا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم و سیکون اقوام یدعون حبنا و یمیلون الیهم و یتشبهون بهم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یاولون اقوالهم الا فمن مال الیهم فلیس منا و انا منهم برآء و من انکرهم ورد علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله»(حدیقه الشیعه ص562)
«آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند ، پس هر کس به آنها میل کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد و به زودی کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به ایشان نیز تمایل نشان می دهند خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و گفتارشان را تاویل می کنند.بدانکه هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنان را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله با کفار جهاد کرده است»
از این روایت چند نکته استفاده می شود:
اولا : تا زمان امام صادق علیه السلام در میان مسلمانان صوفی نبوده و از آن به بعد پیدا شده است . پس اگر کسی اصحاب پیامبر یا امیرمومنان را صوفی بنامد، دلیل بر بی اطلاعی او است .
ثانیا: این خبر کرامتی از امام صادق علیه السلام است که از ساده لوحان زمان خبر می دهد در آنجا که می فرماید : «ادعای محبت ما می کنند و به دشمنان ما مایل هستند» مراد ، صوفیهای به ظاهر شیعه است که دعوی محبت اهل بیت پیامبر می نمایند.
ثالثا: لقب صوفی بر خود می گذارند و طرز رفتار و ظواهر حال خود را به آنها تشبیه می نمایند.
4-به سند صحیح از «بزنطی»و«اسماعیل بن بزیع» از امام رضا علیه السلام روایت کرده اند که فرمود : «من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکاناما جاهد الکفار بین یدی رسول الله صلی الله علیه و آله»(سفینه البحار ج2 ص57)
«هر کس نزد او از صوفیه سخن به میان آید و به زبان و دل انکار ایشان نکند ، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار نماید گویا این که در راه خدا و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله با کفار جهاد کرده است.»
از این روایت استفاده می شود هر فرد شیعه موظف است اگر در حضور او از صوفیه ذکری به میان آید با زبان و دل آنها را تقبیح نماید ، و اگر کسی نسبت به این موضوع بیتفاوت باشد بلکه کلمات باطل آنها را حمل بر صحت کند ، شیعه و پیرو اهل بیت علیهم السلام نیست .
5-به سند معتبر از «حسن بن سعید» روایت شده است که گفت:
«سالت ابالحسن علیه السلام عن الصوفیه و قال : لا یقول احد بالتصوف الا لخدعه او ضلاله او حماقه و اما من سمی نفسه صوفیا للتقیه فلا اثم علیه و علامته ان یکتفی بالتسمیه فلا یقول بشیئ من عقایدهم الباطله»
«از حضرت رضا علیه السلام سوال کردم از حال صوفیه ، فرمود:کسی قابل تصوف نمی شود مگر از روی خدعه و مکر یا جهالت یا حماقت و لیکن اگر کسی از روی تقیه خود را صوفیه بنامد ، تا از شر آنها در امان بماند بر او گناهی نیست به شرط آ«که بر چیزی عقاید باطلشان قائل نشود. »
این روایت صراحت دارد در این که به هیچ وجه جایز نیست کسی خود را صوفی بنامد(مگر از روی تقیه) و عقاید آنها باطل است و اگر احیانا یک دسته صوفی سالم وجود داشت که عقائد آنها صحیح بود امام می فرمود از آنها بودن اشکال ندارد .
در کتب معتبر روایت کرده اند از امام حسن عسکری علیه السلام که فرموئد : از امام صادق علیه السلام از حال «ابوهاشم کوفی» صوفی ، - بنیانگذار تصوف در اسلام- سئوال کردند ، فرمود: «انه کان فاسد العقیده جدا و هو الذی ابتدع مذهبا یقال له التصوف و جعله مفرا لعیدته الخبیثه»
«ابوهاشم کوفی جدا فاسد العقیده است او همان کسی است که از روی بدعت مذهبی اختراع کرد که به آن تصوف گفته می شود و آن را فرارگاه عقیده خبیث خود ساخت»
از این روایت معلوم می شود عقیده تصوف «ابوهاشم کوفی» (م255 هجری) انکار دین و آئیین بود.
6-«کلینی» به سند معتبر از «سدیر صیرفی» روایت کرده که: من روزی از مسجد بیرون می آمدم و امام باقر علیه السلام داخل مسجد می شد، دست مرا گرفت رو به کعبه کرد و فرمود : «ای سدیر! مردم مامور شدند از جانب خداوند که بیایند و یان خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند.»
سپس فرمود: «لا سدی فاریک الصادین عن دین الله ، ثم نظر الی ابی حنیفه و سفیان الثوری فی ذلک الزمان و هم حلق فی المسجد فقال: هولاء الصّادّون عن دین الله بلا هدی من الله و لا کتاب مبین . انّ هولاء الأخابث لو جلسوا فی بیوتهم فجال الناس فلم یجدوا أحدا یخبرهم عن الله تبارک و تعالی عن رسوله صلی الله علیه و آله حتی یأتونا فنخبرهم عن الله تبارک و تعالی عن رسوله».
«ای سدیر! می خواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری می کنند به تو نشان دهم ؟ آنگاه به ابوحنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند ، نگریست و فرمود: اینها هستند که بدون هدایت از جانب خدا و سندی آشکار ، از دین خدا جلوگیری می کنند اگر این پلیدان در خانه های خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند ، مردم به سوی ما می آیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر می دهیم»
در این روایت از «سفیان ثوری» (م 161هجری) که از سران صوفیه محسوب می شده ، به شدت انتقاده شده است . و ضمنا امام باقر علیه السلام در این حدیث به خطر آن دو نفر که سمبل دو جریان و حرکت آن زمان بودند و دستگاه خلافت آنها را در مقابل خاندان رسالت تراشیده بود ، اشاره کرده است .
7-«شیخ مفید» به سند صحیح از امام علی النقی علیه السلام روایت کرده است محمد ابن محمد ابن حسین بن ابی الخطاب می گوید: در خدمت امام علی النقی علیه السلام در مسجد النبی بودم که در این حال جمعی از اصحاب آنحضرت شرفیاب حضور شدند و در میان ایشان«ابوهاشم جعفری» نیز بود که او مدری بسیار بلیغ و با کمال بود و در نزد آن حضرت مقام و منزلت عظیمی داشت و چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند ، بناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زدند و مشغول ذکر گردیند ، حضرت فرمود: «لا تلتفتوا الی هؤلاء الخدّاعین فانّهم خلفاء الشیاطین و مخربوا قواعد الدین یتزهدّون لراحه الاجسام و یتهجدون لتصیید الانعام یتجوّعون عمرا حتی ...»
«به این حیله گران اعتنا نکنید زیرا جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین می باشند ، زهد ایشان برای راحتی بدنهایشان و تهجد و شب زنده داریشان برای صید کردن عوام است. عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوام و نادانی را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آنها گذارند»
« ... لا یهللون الا لغرور الناس و لا بقَلّلُون الغداء الا لملا العساس و اختلاف الدفناس یتکلمون الناس بإملائهم فی الحبّ و یطرحونهم بإذلالهم فی الجبّ أورادهم الرقص و التصدیقه و اذکارهم الترنّم و التغنیه فلا یتبعهم الّا السفهاء و لا یعتقدهم الا الحمقاء فمن ذهب الی زیاره احد منهم حیا او میتا فکانّما ذهب الی زیاره الشیطان و عبده الاوثان و من اعان احدا منهم فکانّما اعان یزید و معاویه و اباسفیان»
«ذکر نمی گویند مگر برای فریب مردم و خوراک خود را کم نمی کنند مگر برای پر کردن قدح و ربودن دل احمقان ، با مردم دم از دوستی خدا زنند تا ایشان را به چاه اندازند ، اوراد ایشان رقص و کف زدن و غنا و آوازه خوانی است و کسی به سوی آنها میل نکند و تابع ایشان نگردد مگر آنکه از جمله سفیهان و احمقان باشد هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات و یا بعد از مرگ برود ، مانند آن است که به زیارت شیطان و بت پرستان رفته باشد و هر کس یاری ایشان کند ، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است .» در همان موقع یکی از اصحاب آن حضرت عرض کرد :«و ان کان معترفاً بحقوقکم؟»
اگر چه آن کس به حقوق شما اقرار داشته باشد؟! حضرت نگاه تندی به او کرد و فرمود: « دع ذا عنک من اعترف بحقوقنا لم یذهب فی عقوقنا اما تدری انهم اخسّ طوائف الصوفیه کلهم من مخالفینا و طریقتهم مغایره لطریقتنا و ان هم الا نصاری و مجوس هذه الامه اولئک الذین یجهدون فی اطفاء نور الله و الله یتم نوره و لو کره الکافرون »
« این سخن را ترک کن ، مگر نمی دانی هر کس حق ما را بشناسد، مخالف امر ما نمیکند ، آیا نمیدانی ایشان پست ترین طوائف صوفیه می باشند و این صوفیان کلشان مخالف ما هستند و طریقه آنها باطل و بر خلاف طریقه ماست و این گروه، نصاری و مجوس این امت هستند و آنان سعی در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) میکنند و خدواند نور خود را تمام می کند اگر چه کافران خوش ندارند»
از این روایت صحیح که متن و ترجمه آن بیان گردید چند نکته قابل توجه است :
الف- مضمون آن انکار و مذمت تمام صوفیه است و تصریح به آنکه آنها عموما مخالف طریقه اهل بیت علیهم السلام می باشند و اگر چه دم از علی علیه السلام و اولاد او بزنند و ادعای تشیع نمایند آنان از سایر فرق صوفیه پست تر و نزد شیطان محبوبترند زیرا آنان باعث گمراهی شیعیان می شوند.
ب- غضب آنحضرت نسبت به آن مرد که گفت : «ولو معترف به حقوق شما باشد!» در پاسخ فرمود :آن کس که معترف به حقوق ما می باشد با ما مخالفت نمی کند . یعنی آنان در ادعای خود دروغگو هستند و اعتراف به حقوق اهل بیت با تصوف و صوفیگری سازگار نمی باشد.
ج- آنجا که فرمود صوفیه هم پیمان شیطان هستند و زیارت ایشان زیارت شیطان است معلوم می شود ایشان روابط تنگاتنگ و سر و سری با شیطان دارند و گمراه کردن بندگان خدا و غیب گوئی و مکاشفات ادعائی ایشان هم به کمک شیطان است.
د- فرمود : هر که یاری ایشان کند ، یاری یزید و معاویه و ابوسفیان کرده با آنها محشور خواهد شد. پس کسانی که نسبت به ایشان خوش بین بوده ، کلمات کفر آمیز و آلوده به خرافات آنان را تاویل و یا حمل به معانی صحیحی می کنند ، به گناه بزرگی مرتکب شده اند ، چون یاری ایشان نموده اند و در واقع بدتر از یزید و پدران وی هستند زیرا او بدنهای اهل حق را پایمال کرد و ایشان افکار آنان را نابود کردند !
ح- از آنها تعبیر به نصاری و مجوس شده است ، شاید به خاطر اینکه تاثیر ادیان قدیم ایرانی در تصوف بیشتر بوده است بنابراین ، صوفیها اگر چه خود را مسلمان می نمایند ولی در میان مسلمانان مانند نصاری و مجوس می باشند.
و- حضرت آنان را به بت پرستان تشبیه فرمود ، شاید برای آن است که آنان صورت مرشد و قطب خود را در حال عبادت مانند بت مورد توجه قرار می دهند .
8. در کتب معتبر روایت کرده اند که جمعی از صوفیان وارد محضر امام رضا علیه السلام شدند به عنوان اعتراض گفتند : مامون فکرد کرد ورای او چنین شد که امام و ولایت را به تو بدهد ولی امامت حق کسی است که غذای سفت بخورد و لباس زبر بپوشد و سوار خر شود و به عیادت مریض برود و تو این کارها را نمی کنی .
حضرت به آنها فرمود: «انّ یوسف کان نبیا یلبس قبیه الدیباج المزوره بالذهب و یجلس علی متکآت آل فرعون و یحکم ، انما یراد من الامام قسطه و عدله اذا قال صدق و اذا حکم عدل و اذا وحد انجز ثم قرأ : قل من حرّم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق
« یوسف پیامبر بود و قباهای دیبای مطلا می پوشید و بر مسند آل فرعون تکیه میزد و حکم می راند وای برشما همانا از امام عدالت و دادگری متوقع است که چون سخن بگوید، راست بگوید و چون حکم کند به عدالت باشد و چون وعده دهد ، به وعده خود وفا کند ، سپس آن حضرت این آیه را قرائت فرمود :«بگو چه کسی زینتهای خدا را برای بندگان آفریده حرام کرده است و از صرف روزی حلال و پاکیزه منع نموده است؟!»
البته به این مضمون آیات زیادی وارد شده که صوفیان و ریاکاران به روش زندگی سایر ائمه اطهار علیهم السلام نیز اعتراض کرده اند و پاسخهای متعددی شنیده اند .
عجیب است که صوفیان نسل های بعد برای جلب عوام سلسله ارشاد خود را گاهی به امامام ما نسبت داده و برخی از آنان را جزء مشایخ خود شمرده اند ، در حالی که نیاکانشان در حال حیات امامان با آنان معارضه می کردند و به شدت مورد غضب و رد و انکار و اعتراض آنان بودند.
مضمون این روایت انکار و مذمت تمام فرق صوفیه است و تصریح به این که آنها عموما مخالف طریقه اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام می باشند . تعجب آور اینکه اخیرا شنیده می شود برخی از صوفیان –که جرات رد روایات ضد صوفیه را ندارند- می گویند این روایات مربوط به صوفیان اهل سنت است و ربطی به صوفیان شیعه ندارد. چنان که «زین العابدین شیروانی» صاحب کتاب«کشف المعارف» که یکی از سران صوفیه به ظاهر شیعه است ، می نویسد :
«این مطلب درست است که که میگویند امام رضا علیه السلام گفته است : هر کس که در حضور او از صوفیان ذکری به میان آورد ، با زبان یا دل خود آنان را تقبیح نکند ، از ما نیست و هر کس آنها را تقبیح کند ، مانند کسی است که در رکاب پیامبر با کافران می جنگد» اما باید درک کرد که روی این سخن صرفا با صوفیان دروغین است که «آفتاب امامت را تیره می کنند»یعنی صوفیان سنی بنا به گفته معصوم علیشاه فرزند جانشین شیروانی « تصوف حقیقی همان تشیع حقیقی است» تشیع امامی ، وجه بیرونی ائمه معصوم و حقائق الهی تصوف وجه درونی آن است .
در پاسخ می گوییم :
اولا: مضمون و منطوق این روایات عموما بر خلاف این ادعاست و مضمون برخی از آنها انکار و مذمت تمام صوفیه است و تصریح به اینکه آنها عموما مخالف طریقه اهل بیت و ائمه اطهار می باشند و اگر چه دم از علی علیه السلام و اولاد او بزنند. آنان در ادعای خود دروغگو هستند به این معنی محبت اهل بیت و شیعه بودن با تصوف سازگار نیست .
ثانیا: اگر شبهه را قوی بگیریم و بگوئیم این روایات در مذمت و انکار صوفیهای سنی مذهب است و شامل صوفیهای به اصطلاح شیعه نمی باشد ، باز صوفیهای مدعی تشیع از ردو انکار و غصب ائمه اطهار علیهم السلام در امان نیستند زیرا در این روایات تصریح شده است : هر کس یاری ایشان (صوفیه) کند ، گویا یزید و معاویه و ابوسفیان را یاری کرده است و هر کس به زیارت یکی از آنان در حال حیات یا بعد از مرگ برود ، مثل این است که به زیارت شیطان رفته است .
آیا تعریف و توصیف آنها و ترویج افکار آنها کمک به آنان نیست ؟! آیا توجیه کلمات کفر آمیز و آلوده به خرافات آنها ، یاری آنها نیست ؟!
آیا صوفیان به ظاهر شیعه همان سخنان متقدمان صوفیه را تکرار نمی کنند؟! آیا اصول عقائد آنها یکی است ؟!
ثالثا: روایت امام صادق علیه السلام که به سند صحیح روایت شده است ، دقیقا شامل صوفیهای به ظاهر شیعه نیز می باشد امام علیه السلام ضمن بیان این که صوفیها دشمنان ما هستند و هر کس به آنان تمایل نشان دهد ، از آنان است فرمود:« در آینده کسانی پیدا می شوند که ادعای محبت ما را می کنند و به صوفیه نیز تمایل نشان می دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود می گذارند و سخنانشان را تاویل و توجیه می نمایند . هر کس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم .» بسیار واضح است که مراد امام صادق علیه السلام صوفیهای به ظاهر شیعه می باشند که دعوی محبت اهل بیت می نمایند و لقب صوفی ر خود میگذارند ، پس صوفیهای شیعه نما مفری از این روایات ندارند .
    
    
توجه :
این مطالب ، مختصری بود از عقاید و تاریخچه تصوف ، باشد که مورد رضای حضرت حق قرار گیرد . یقینا برای شناخت بشتر مطالعات مفصلی نیاز است .
    
اسامی برخی ازکتب مورد نیاز :
    
1- درکوی صوفیان (محمد تقی واحدی)
2- سلسله های صوفیه ایران (نور الدین مدرسی چهاردهی )
3- تاریخ تصوف (آیت الله عمید زنجانی )
4- رازگشا (کیوان قزوینی )
5- عرفان سماع مولوی (مدرسی )
6- تشیع و تصوف (علامه معروف الحسنی )
7- در خانقاه بیدخت چه میگذرد (حاج شیخ محمد مدنی گنابادی) 

     

                                   
                                                    بزرگتر    
    
با تشکر
.......خدا نگهدار.......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد