.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام
.: دل نوشته ها :.

.: دل نوشته ها :.

ترکیب و مخلوط تمام آنچه در توان برای ارائه داشته ام

کارواش ها از چه آبی استفاده می کنند؟

کارواش ها از چه آبی استفاده می کنند؟

این کارواش‌ها که هر روز شعبه‌ای جدید از آنها در محله‌ای افتتاح می‌شود و مثل قارچ در کوچه‌ها و خیابان‌های اصلی و فرعی و برِ جاده‌ها می‌روید، هرکدامشان داستانی پرآب چشم دارد، اگر با عینک یک دوستدار یا دلواپس محیط زیست نگاهشان کنیم.

خودروهای کثیف و گلی روی چاله کارواش‌ها می‌ایستند و زیر نوازش کف‌های سفید شامپو تن و بدنی صفا می‌دهند و بعد زیر فشار آب گرم از گل و لای و خاک پاک می‌شوند؛ اما آبی که برای این تمیزی و برق‌افتادگی صرف می‌شود همانی است که ما رویش زوم کرده‌ایم.
برق افتادن خودروها در کارواش برای ما یک نشانه است از این که آبی که به سر و رویشان ریخته می‌شود، خالی از املاحی است که موجب شوره زدن می‌شود. پس گزینه استفاده از فاضلاب تصفیه شده در کارواش‌ها تقریبا منتفی است و وقتی با صاحب دو کارواش در لواسان و تهران صحبت کردیم، آنها نیز همین را گفتند. آنها می‌گویند آبی که در کارواش تبدیل به فاضلاب می‌شود، مملو از مواد شوینده و روغن و گریس حاصل از شست‌وشوست و کارواش‌ها حتی اگر سیستم تصفیه فاضلاب داشته باشند هم نمی‌توانند این آب پر از ناخالصی را به حدی تصفیه کنند که خودروها شوره نزند. 
ادامه مطلب ...

داستانی کوتاه و قشنگ - داستان مرد و شیر و اژدهای درون چاه

داستانی کوتاه و قشنگ
داستان مرد و شیر و اژدهای درون چاه




داستانی کوتاه و قشنگ:
مردی داشت در جنگل قدم می زد که ناگهان صدای وحشتناکی که دایم داشت به او نزدیکتر می شد به گوشش رسید. به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه‌ایی با سرعت باورنکردنی به سمتش می‌آید و بلافاصله مرد پا به فرار گذاشت و شیر که خیلی گرسنه بود به او نزدیک و نزدیک‌ تر می‌ شد که ناگهان مرد چاهی را در مقابل خود دید که طنابی از بالا به داخل چاه آویزان بود. سریع خود را به داخل چاه انداخت و از طناب آویزان شد.تا مقداری صدای نعره‌های شیر کمتر شد و مرد نفسی تازه کرد متوجه شد که در درون چاه اژدهایی عریض و طویل با سری بزرگ برای بلعیدن وی لحظه‌ شماری می‌کند. مرد داشت به راهی برای نجات از دست شیر و اژدها فکر می‌کرد که متوجه شد دو موش سفید و سیاه از پایین چاه از طناب بالا می‌ آیند و همزمان طناب را می‌خورند و می‌ بلعند. مرد که خیلی ترسیده بود با شتاب فراوان طناب را تکان می‌داد تا موش‌ ها سقوط کنند اما فایده‌ایی نداشت و از شدت تکان دادن طناب با دیواره‌ ی چاه برخورد می‌کرد که ناگهان دید بدنش با چیز نرمی برخورد کرد.
ادامه مطلب ...